(من) و (تو)
تو درياي ـ جنونش جا گذاشتي
(من) ـ تنها يه روزي عالمي داشت
(تو) بي دعوت به دنياش پا گذاشتي
نشونش دادي از دور ساحل ـ عشق
ولي برديش و تو صحرا گذاشتي
تن ـ (من) جاي ـ پاهات خونيه چون
جاي عشق تو چشاش دريا گذاشتي
يادته رو (من) و ( تو) اسم گذاشتي
(من)و وامق (تو)رو عزرا گذاشتي
(من)و (تو) ما نشد حتما نخواستي
چرا (من)رو واسه گرگا گذاشتي؟
چه بوي ـ ياسي مي ده رو تن ـ (من)
تني كه روش (تو) رد پا گذاشتي
حالا اين (من) شده سنگ ـ صبور ـ
دلي كه رو به غمها وا گذاشتي
(من)ـ آدم شده برداشت از روت
نقابي كه (تو) از حوا گذاشتي
حسين عباسي بائي